لغت نامه دهخدا - صفحه 572
- خوابانده
- خوابی
- خواسته
- خوالیگر
- خوان یغما
- خواهرانه
- خوبتر
- خودداری
- خودپرست
- خورشی
- خورند
- خوش نمک
- خوش گوار
- خوشتر
- خوشخو
- خوشنودی
- خوشه چین
- خوشگوار
- خون کردن
- خونبها
- خونگرم
- خونگرمی
- خوگر
- خي
- خیالبافی
- خیرالانام
- خیره کش
- داء
- دائما
- داختن
- دادرس
- دادگستر
- دادگستری
- دارا بودن
- دارائی
- دارالقرار
- داشت
- داغدیده
- دامنگیر
- دامپرور
- دامپروری
- دامگاه
- دانست
- دانمارکی
- دانی
- دای
- دایره زنگی
- دایگی
- دبار
- دبز
- دبیره
- دخنه
- دخو
- در باز کن
- درا
- درازا
- درازگوش
- دربدری
- درجمله
- درخانه