لغت نامه دهخدا - صفحه 424
- مار اسپند
- ضابطه
- لیمه
- متکی
- ارته
- ماشین رو
- آهسته
- لطافت
- کثافت
- فضائی
- هم سنگ
- ترمز
- ایرانشهر
- مستحکم
- بخش
- کنارهگیری
- پند گرفتن
- متمثل
- تثبت
- طویله
- مسلط
- رقاب
- مسجد خیف
- پذیرش
- نیک کار
- هلاک کردن
- هیهنا
- پشمین
- تدبر
- دندنه
- چشم خروس
- احمدک
- بابااحمدی
- سامعه
- پیش نویس
- ابیض
- آذر
- امور
- ماه روزه
- زادسپرم
- محنت
- ظلمانی
- عند
- تبصر
- تفهم
- دارتان
- شکل
- اهل نظر
- کوت
- اوشن
- آب دست
- منامه
- قادح
- فرا رسیدن
- اکابر
- کردگار
- خیمه گاه
- اراذل
- غلامرضا
- آوخ