لغت نامه دهخدا - صفحه 2
- حج عمره
- اله سرمه
- قملیه
- اشترداری
- حروف اسلیه
- نارستن
- وستازند
- چرخدار
- بوسه خواه
- صرتی
- سال نورد
- خذلمه
- کوچولو
- مریداء
- پیشار
- عائله
- افریک
- عریقطه
- نگه چرانی
- گم بودگی
- خودشیرینی کردن
- صلدم
- یوزگی
- قانع
- صبیح
- نامی
- زنجان
- تحویل
- خاصیت
- بسیار
- مطلقه
- شکسته
- آریان
- عقیله
- ارسطو
- فقران
- تیز راندن
- قنات برهان
- علمون دبلتایم
- شوریده خرد
- دیبلان
- بهره پذیرش
- بحر اصول
- پیر کوچکان
- خط معزولی
- بچشم نمودن
- نیم ماله
- قعیسیس
- خدر خوانی
- بیشدادی
- پا لغز
- برکاویدن
- در پیخته
- فهاد
- فراموش گشتن
- برکاریدن
- سردد
- تیم برارا
- واسپوهری ساسانگ
- مغانک بالا