فرهنگ فارسی - صفحه 18
- مانندی
- دژبان
- جد و جهد کردن
- افعال مدح و ذم
- حب بنفشه
- چرک و خون
- درمان کردن
- کوهم
- اسپان
- شاخ برداشتن
- نی پاره
- کپه شدن
- روحبخش
- نیمه روشن
- گلیم باف
- شبدیز
- دشت ماله
- اباد جای
- روضه چای
- پولاد لو
- فغو
- از ان پس
- استحکامات
- قادس
- نا گریستن
- دفاتر
- رسیه
- شبکلاه
- ابن ابی الدنیا
- سالار قوم
- بدتبار
- کنار اب
- لواشک
- ترس خوردن
- تیمان قلعه
- گاورنگ
- درم زدن
- صاحب منزل
- غفر
- قبولاندن
- امیر الحاج
- خان احمدحصاری
- قاسم رازی
- گل کمران بالا
- اوباشان
- شاه اسپرم
- طخیه
- نان دهی
- مقدی
- وزنه
- گل انگون
- زر بدست
- ناهوشیار
- خویشتن پرست
- برکال
- مرکوز
- متعاقب
- فرانکفورت
- سفر کرده
- علوی