لغت نامه دهخدا - صفحه 563
- اشمیت
- انساندوست
- برو
- آب سرد
- آب سیاه
- آب شور
- آب معدنی
- آب کشی
- آب گرم
- آبشور
- آبنوسی
- آبکشی
- آخره
- آذرگون
- آرام گرفتن
- آرمیدن
- آرنده
- آوردن
- آذرنگ
- احیا
- آ
- آب فشان
- آب و گل
- آبخور
- آبنبات
- آتش پرستی
- آتشپرست
- آرام بخش
- آسپ
- آئينه
- آب بندی
- آبگینه
- آبانبار
- آتش دست
- آتشدان
- آخر زمان
- آمنی
- اسپرد
- ارتین
- آشتیان
- آتش تاب
- آخر بین
- آشتی
- آویز
- آبخست
- آبدستان
- آبدیده
- آبسنگ
- آبگینه گر
- آبگینهگر
- آبدیده
- آبفشان
- آتش گردان
- آتشناک
- آتشکار
- آجودانباشی
- آدرنگ
- آدم شناس
- آدمیرال
- آدیش