لغت نامه دهخدا - صفحه 364
- غرقی
- دوات
- نگریستن
- فوب
- چیست
- تهور
- جالب
- قطور
- اوغور
- الیپی
- پیداوسی
- پرسان پرسان
- دکور
- صحنه سازی
- شرفوان
- یک چشم
- همکلاس
- مقیسه
- دندان گرد
- سمنو
- کیقباد
- ترفیع
- اشکانیان
- صد
- خوار
- ایماق
- غنچه
- نومیدی
- امان نامه
- داماش
- توری
- تجلی
- شکننده
- دوست داشتن
- دقایق
- الهام
- مدلل
- سوگلی
- اژدر
- اعشار
- مستحضر
- دار مکافات
- طاووس
- آزرده
- چرخ و فلک
- شفت
- خرگه
- بابلان
- پاک گردانیدن
- خاو
- واجبات
- گلچین
- مصرخ
- عمیدالملک کندری
- نصاب
- آخر دست
- دستار
- خون سیاوش
- گشن یزداد
- تجسیم