فرهنگ فارسی - صفحه 1704
- دست ارائی
- دست ارنجن
- دست افکن
- دست الائیدن
- دست اندازان
- دست بدارنده
- دست بربستن
- دست بندی
- دست بوسان
- دست جستن
- دست رسیدنی
- دست سوزه
- دست شستنی
- دست شیره ای
- دست میسان
- دست نابرده
- دست نارس
- دست نگری
- دست واداشتن
- دست کونه
- دست گزای
- دست گشودن
- دستار خوانچی
- دستان نشانی
- دستجرد اقابزرگ
- دستجرد خالصه
- دستجرد دشتابی
- دستجرد عداده
- دستجرد قداده
- دستجرد مورچا
- دستجرد پائین
- دسته بدررفته
- دسته کوک
- دستو رنجین
- دستوری خواستن
- دستوری فرمودن
- دستک سوار
- دستک پیاده
- دستگیر گردیدن
- دستی بند
- دستی دوزی
- دسر خوری
- دشت سار
- دشت موغان
- دشت پاگرد
- دشخوار امدن
- دشخوار داشتن
- دشمن فعال
- دشمن کوب
- دشمن گزائی
- دشمن گزای
- دشمن گشتن
- دشنام کشیدن
- دشوار امدن
- دشوار زاینده
- دعا باغی
- دعا دمیدن
- دعا رساندن
- دغا خوردن
- دغا نمودن