فرهنگ فارسی - صفحه 112
- دوربل
- صدوقیه
- چمباتمه زدن
- شکم دادن
- ساعت نحس
- آمرزنده
- نزاقت
- وفا خواهی
- کودک مشرب
- الم رسیده
- عادل اول
- خمر محال
- چافو چاه
- رنج دیده
- شیرین نگاه
- کشک ساییدن
- مومنی
- اهاردار
- خوش خیم
- خربوتی
- بلند افتادن
- نقول
- چارتار
- جؤوز
- خاک ذلیلان
- برق انداز
- اسم معنی
- اسمان سا
- هفت بنیان
- فسوسا
- صمصام کندی
- ششدر بازی
- ژرف نگر
- لوله پاک کن
- پرزیان
- اکنده گوش
- راحت جان
- اژنهار
- سبق کردن
- موضوع کردن
- ذراع المقبوضه
- راه نواختن
- زیرکانه
- معاتبت فرمودن
- درون اشوب
- ناوژه
- مبئس
- ختن گرد
- خط نشسته
- دم پختک
- ناپسندیده شدن
- مهر دهان
- چادر بسر
- تثفیه
- یتمان
- نیشترستان
- سابیده
- عکس برگردان
- پیاز فروش
- غریزه ٔ جنسی