لغت نامه دهخدا - صفحه 94
- دیزج عظیم
- پت جیا
- پیتونه
- زمزیم
- انفاط
- غوغا برافکندن
- حجوی
- علی ابادک وسط
- سود ویژه
- زکش
- لته پشت
- ولوالی
- پن لوه
- اسحنکاک
- خورده پا
- پاک گوهر
- کی شکن
- نضیحه
- دیدار کردن
- پارنل
- ویژ
- ملواط
- مزن
- جاوانیدن
- خورانیدن
- ستاره دندان
- ام نبیط
- زاغ ده
- لسوق
- مسنبه
- رشیدالدین همدان
- رندان خاک بیز
- خسرو دیوزاد
- عذر به دست اور
- سدنک
- ابریسک
- دباره
- جای خوراک
- روا شمردن
- گردلاخ
- دستینه
- عدیم النظیر
- عارضان
- داس درو
- گزمار
- جزٔجزء کردن
- خفخوف
- کتکار
- دور درافتادن
- پاک اعتقاد
- محجب
- انبلس اغریا
- لوس کردن
- خوش معاملگی
- کلیاوه
- گردنکشی کردن
- دلایر بالا
- چران
- کهن کیاده
- دائره ٔ عروضی