لغت نامه دهخدا - صفحه 43
- حسن اباد وسطی
- اقف
- مستأشره
- کژاکند
- محکم کمان
- سبق الایادی
- ابوالمعالی
- ثمانین
- تابخانه
- تنگدست
- تحتید
- خالص الخاص
- چاتام
- شکر دیدن
- اعز اﷲ انصاره
- لیلی کوه
- طیرانس
- عیوقی
- برتاس
- چامه زن
- بخنوه
- شیذر
- صرعان
- سپس تر
- هداء
- وصافی کردن
- خثوره
- سراب سبز
- اقربالا
- کندا کند
- سنتروک
- جلجابه
- شهباء
- دانانیدن
- گرداگ
- لگام گسیخته
- ختاء
- برشکنجیدن
- حک و اصلاح
- کاتب جان
- اییب
- پوست فروش
- پیشه گشتن
- چلوچ
- جعل معنوی
- بدهکاری
- خالص کردن
- حکاء
- گل نسرین
- مدهدق
- مقررات
- زبل الحردون
- بطاش
- عرکل
- برزیار
- ناشایست کردن
- لاقح
- پیل که
- کمبر لند
- گره افتادن