لغت نامه دهخدا - صفحه 26
- خوش خیم
- خربوتی
- نامشه
- بلند افتادن
- نقول
- چارتار
- جؤوز
- غزنویه
- خاک ذلیلان
- برق انداز
- اسم معنی
- دالوژه
- هفت بنیان
- فسوسا
- اشکوهه
- توغم
- صمصام کندی
- ششدر بازی
- پکاری
- ژرف نگر
- لوله پاک کن
- متذلغ
- پرزیان
- بی رویی
- غملیجه
- اکنده گوش
- راحت جان
- اژنهار
- نغبوق
- هضوبه
- سبق کردن
- موضوع کردن
- ذراع المقبوضه
- تنبره
- راه نواختن
- دروازق
- زیرکانه
- معاتبت فرمودن
- اهبره
- درون اشوب
- ناوژه
- مبئس
- ختن گرد
- خط نشسته
- دم پختک
- ناپسندیده شدن
- محصلات
- یان بلاغی
- خانه برهم خورد
- قفائی
- مهر دهان
- چادر بسر
- رطل راندن
- تثفیه
- یتمان
- نیشترستان
- بویندگی
- نسون
- سابیده
- تقرطس