فرهنگ فارسی - صفحه 1687
- خدا فروشان
- خدا مشرب
- خدا ناپسندانه
- خدا ناپسندی
- خدا نگاهدار
- خدا نگهداری
- خدا پسندی
- خدا کشان
- خدائی فروشان
- خدائی کردن
- خدابخش اباد
- خدات زاده
- خداخدا داشتن
- خداخواهی شدن
- خداش دارمی
- خداع الرجال
- خداوند اباد
- خداوند کشنده
- خدای فروش
- خدای فروشان
- خدر بیگ
- خدرجک ثانی
- خدعه امیز
- خدعه کردن
- خدیجه الست
- خدیجه الشاهجانیه
- خدیع کرمانی
- خذابود فامی
- خذر نوه
- خر دراز بستن
- خراب ابادکن
- خراب معتصم
- خرابه ٔ رضی
- خرابه ٔ قادرلو
- خرابه ٔ مشهد
- خرابه ٔ کند
- خرابی بار اوردن
- خراج اباد
- خراج الموظف
- خراج جید
- خراج گزاردن
- خراس میس
- خراسان پشته
- خراشگفت پایین
- خراشیده گردیدن
- خراط کلا
- خران گور
- خربزه بریدن
- خربزه طلخک
- خربزه ٔ ابوجهل
- خربزه ٔ تلخ
- خربزه ٔ روباه
- خربزه ٔ شامی
- خرت بچند
- خرتوخر شدن
- خرج بالادستی
- خرج جیب
- خرج دررفته
- خرد انگارشی
- خرد باریدن