لغت نامه دهخدا - صفحه 380
- فراخ دست
- مذبذب
- فرشی
- معاصر
- مهلکه
- تکوین
- مباهله
- ملازم
- بزاز
- کشمکش
- استماع
- پایاپای
- مستمع
- متعاقباً
- عتاب
- ساعی
- تعلل
- مباهات
- مفروض
- رذیلت
- بدعت
- سفله
- مغموم
- وهن
- محمل
- درج
- چیره
- موهوم
- منوط
- حدید
- تهاتر
- متقن
- تراژدی
- تحلیف
- تنفیذ
- مستدام
- خدنگ
- ناسوت
- تموز
- بهائم
- اعتدال
- طرار
- مدح
- وضع
- ملصق
- قاضی عبدالجبار
- ادگار
- مایر
- نانسن
- نکته گیر
- جهانگشای
- بشاشت
- بردم
- خون گرفته
- نابرومند
- متعاقد
- بخشایش
- بخدا
- ماش با
- مجربات