لغت نامه دهخدا - صفحه 381
- تن جامه
- ناشزه
- باهی
- رجفه
- خاک توده
- سدار
- ماین
- چکونه
- انبت
- بد اندیش
- تیولی
- معصومی
- خزائی
- خرمن کوبی
- اخضری
- برسر
- باهوکلات
- بخت
- بباد دادن
- بنی سعد
- برده
- جان ستانی
- قسطمونی
- سلان
- محنت بر
- لقاطات
- وهق
- مزوفیل
- بدزبان
- تصامم
- اولیس
- استکشاف
- سرخانه
- حوردیس
- آمیژه
- نقلا
- اظهار
- خار انگبین
- گماشتگی
- دوشان تپه
- پلوها
- مشاهده کردن
- اعتذار
- عرق خوری
- جدا گردیدن
- تنگستانی
- بشری
- نفس حسی
- دژبانی
- تاخیر کردن
- چهارلنگ
- اغریرث
- زعن
- رمنت
- بدگمانی
- بالنده
- خو کرده
- اکثار
- جامانده
- امتداد