فرهنگ فارسی - صفحه 1696
- خوشوقت ساختن
- خوشوقت کردن
- خوشوقت گشتن
- خوشگوار کردن
- خولون مکی
- خون اسیاوشان
- خون افزای
- خون بابا
- خون باطل شدن
- خون برخاستن
- خون بندی
- خون خرابه
- خون خوابیدن
- خون دیدگی
- خون راندن
- خون ستان
- خون ستردن
- خون مردن
- خون نداشتن
- خون پالودن
- خون چکاندن
- خوناب چشیدن
- خونبها ستدن
- خوند میر
- خونگیر شدن
- خونی اباد
- خونیک سار
- خونیک میرعباس
- خونیک گدار
- خوک بندکردن
- خوگر ساختن
- خوگر شدن
- خوی براوردن
- خوی بیاوردن
- خوی ریزان
- خوی گر شدن
- خوی گیرساز
- خویز منداد
- خویش نمائی
- خویشتن ارا
- خویشتن رائی
- خویشتن رهان
- خویشتن ستائی
- خویشتن سوزی
- خویشتن پرستیدن
- خویشتن پروردن
- خویشتن پسند
- خویشتن پسندی
- خویگان پائین
- خپه نمودن
- خیارک طاعونی
- خیاط معتزلی
- خیال ارا
- خیال بکر
- خیال پرور
- خیال کده
- خیالی بخاری
- خیامی النیسابوری
- خیانت نمودن
- خیانت پیشگی