مسبوع

لغت نامه دهخدا

مسبوع. [ م َ ] ( ع ص ) نعت مفعولی از مصدر سبع. رجوع به سبع شود. || کسی که از سبع و حیوان درنده پریشان شده باشد. ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

کسی که از سبع و حیوان درنده پریشان شده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
باری
باری
ترکش
ترکش
فمبوی
فمبوی
فکر
فکر