کلمات لغت نامه دهخدا - صفحه 64
- رنج برده
- رنج دیده
- رنج کش
- رنجگی
- رنگ باخته
- رنگ کار
- ره پیما
- رهب
- رهدار
- رهینه
- رواد
- روافض
- روان بخشی
- روان بد
- روان ریگ
- روان شاد
- روانامه
- روانداز
- رواندن
- روانکاه
- رواه
- روبارو
- روبسته
- روبه مزاج
- روبهک
- روبوسی
- روترش
- روث
- روثه
- روح الارواح
- روح و ریحان
- روحه
- روخ
- رودن
- رودک
- رودگانی
- روز گرد
- روزبهی
- روزمه
- روزگون
- روزی خوار
- روزی رسان
- روزی مند
- روستازاده
- روسپی زاده
- روشن نهاد
- روپاس
- روپاک
- روچه
- روی اوردن
- روی زردی
- روی گردانی
- رویاندن
- رویاننده
- رکاز
- رکایب
- رکت
- رکعات
- رگ شناس
- ریاش
- ریختنی
- ریزه خوانی
- ریزیدن
- ریش دار
- ریشه دار
- ریشه کن
- ریشیده
- ریف
- ریمنی
- ریواج
- ریگستان
- زار تر
- زار خوار
- زار نالی
- زار نزار
- زارتشت
- زارد
- زارعان
- زارعین
- زارم رود
- زارم
- زارواری
- زاری زار
- زاری کردن
- زاریان
- زارین
- زاز
- زازا
- زازی
- زاغ بانگ
- زاغ دشتی
- زاغ رو
- زاغ سفید
- زاغ شب
- زاغ کمان
- زاغان
- زاغری
- زاغه بالا
- زافی
- زال دستان
- زال رعنا
- زال زر
- زال سرسپید سیه
- زاله
- زامبزیا
- زامورا
- زامویسکی
- زامین
- زانوبند
- زانوزده
- زانونشین
- زانگه
- زانیان
- زاهده
- زاهدی
- زاهی
- زاوج
- زاوه
- زاوی
- زاویر
- زاکانی
- زایان
- زایدر
- زایدن
- زایر نواز
- زایران
- زایل شدن
- زایل کردن
- زایم
- زاین
- زایندگان
- زایندگی
- زایگان
- زبا
- زباده
- زبار
- زبان بابلی
- زبان بر زبان
- زبان بریدن
- زبان بستگی
- زبان بلوچی
- زبان بند خرد
- زبان بندی
- زبان به زبان
- زبان بودن
- زبان بی زبان
- زبان بی سر
- زبان تیز
- زبان حالت
- زبان زدن
- زبان زده
- زبان سرخ
- زبان سنگین
- زبان سوخته
- زبان سیاه
- زبان شکسته
- زبان عیلامی
- زبان فهم
- زبان قال
- زبان قفل
- زبان قلم
- زبان مرغان
- زبان مرغی
- زبان نگاه
- زبان هرزه
- زبان پارسی نو
- زبان کوچک
- ذوات الصوف
- ذوالبیانین
- ذوالیزن
- ذوجدن
- رئالیست
- راز کردن
- رازم
- رازیان
- راسبی
- راست اندازی
- راست داشتن
- راست دلی
- راست دینی
- راست رفتاری
- راست فعل
- راست مزاج
- راست و درست
- راست و روشن
- راست کرده
- راست گردانیدن
- راستگوی
- راسل
- راسک
- راشت
- راشک
- راشکی
- راض
- راغبه
- رافعی
- رافیا
- رامجین
- رامش جوی
- رامش فزای
- رامش کردن
- رامشه
- رامشک
- رامشی نامه
- رامندی
- رامنی
- رامو
- رامیان
- رانکوه
- راه بازرگانی
- راه بین
- راه جستن
- راه کوفتن
- راهدانی
- راهگذاری
- راهگشای
- راوان
- راوانا
- راونا
- راونج
- رای جستن
- رای مند
- رای کردن
- رب العالمین
- رب العزه
- ربت
- ربک
- ربیعه
- رجایی
- رجو
- رحمه للعالمین
- رزازی
- رزامیه
- رزم ساز
- رزم کار
- رسانده
- رسن باز
- رسولا
- رشوه خواری
- رضی الدین
- رعیب
- رفیع الدرجات
- رقصان
- رمادی
- رمنده
- رنا
- رنگ کاری
- رنیم
- ره توشه
- روادار
- روان سالار
- روان گیر
- روایع
- روج
- رودزن
- روده درازی
- روز کور
- روشنان
- روشنگری
- روضات
- روف
- روی اندود
- رکبه
- رکتوم
- ری
- ریباس
- ریزه خوار
- ریش بز
- زارچ
- زاری کنان
- زازل
- زاست
- زاغ سیاه
- زاماسب
- زامر
- زامل
- زامنهوف
- زانت
- زانک
- زانیات
- زاه
- زاهد خشک
- زاوه کوه
- زایف
- زباب
- زبان دانی
- زبان دل
- زبان سوز
- زبان مقال
- زبان کردن
- راجپوتانا
- رادو
- راز گشادن
- رازان
- رازمیان
- راسا
- راست ایستادن
- راست نظر
- راسپوتین
- راه سپردن
- راه نمائی
- راه نمودن
- راه کردن
- راه یافتن
- راهگذری
- رحله
- رشمه
- رفیعی
- رنود
- رنگ زردی
- ره انجام
- روح پرور
- روی زرد
- زار و وار
- زارا
- زاهدان
- زبان بستگان
- زبان درکشیدن
- زبان کلک
- ذوالاصبع
- ذوالفقار علی
- رادم
- رامن
- راه نوشتن
- رسائل
- روح بخاری
- روزی ده
- زامله
- راست قامت
- ردیه
- ذوابه
- رادکان
- راست روی
- رامسر
- راولپندی
- رخت شویی
- ذوالخمار
- راتی
- رادوی
- راست رفتن
- راست شدن
- راست گفتن
- راشدی
- راغب اصفهانی
- رافائل
- رافعی قزوینی
- رافی
- رامگر
- راوق افشان
- راکان
- راکه
- رتل
- رجا
- رخنه گر
- رنان
- رواس
- روییده
- رکب
- راز و نیاز
- رامینه
- راه بردن
- روح افزا
- راست گشتن
- راست گفتاری
- راموس
- راه زدن
- رامجرد
- راه بنده
- ذوالریاستین
- ذو عدل
- رادف
- راشل
- رامش فروز
- رزم اور
- راست بیان
- ربی
- رامپور
- راتین
- ذوالقرنین ثانی
- ذهبان
- راست راستی
- راستانه
- رام زین
- رام گردیدن
- رامسس
- رواسی
- روباه باز
- روباه بازی
- روزه دار
- روشن ضمیر
- زبان اطفال
- زبان داری
- زبان روزه
- زبان کودک
- رام گشتن
- رامسس دوم
- ربیع الاخر
- ربیع الثانی
- رشیدالدین
- روشن روان
- زباره
- زباری
- زبان داشتن
- راستان
- رامهرمز
- راه جوی
- راسیه
- راست راست
- زبان گم شده
- زبان گاو
- زبان گندمین
- زبان گویا
- زبانان
- زبانه کش
- زبب
- زبنیان
- زبون تر
- زبون کش
- زبون گشتن
- زبرکوه
- زبونان
- زبول
- زبون داشتن
- زبون شدن
- زبدی
- زبران
- زبرتر
- زبرج
- زبرخان
- زبردستان
- زبرق
- زبنی
- زبوری
- زبون کردن
- زبونگیر
- زبی
- زبیری
- زبرجد رنگ
- زبدان
- زبدانی
- زبولون
- زبید
- زبون کشی
- زبیده خاتون
- زجان
- زحب
- زحل سر
- زجر کشیده
- زجور
- زحیر خوردن
- زردهشتی
- زبینی
- زت
- زجم
- زحمت کشی
- زحلقه
- زحله
- زحلی
- زحمت کشیده
- زحمتی
- زردوز
- زحق
- زحم
- زردپوست
- زردرو
- زجنه
- زردچهره
- زجرکش
- زحمت کشیدن
- زته
- زرتار
- زحمت دادن
- زجر دادن
- زجر کشیدن
- زرغنج
- زرین کاسه
- زش
- زشت صورت
- زشت کار
- زناربند
- زنهارخوار
- زهراگین
- زودا
- زپ
- زکاسه
- زکنج
- زیادات
- زیرتنگ
- زیرزار
- زیرچشمی
- سابارماتی
- سابی
- ساحر بابل
- ساحلات
- ساخته شدن
- سادار
- ساده پرکار
- سادو
- سار پی
- سارباغ
- ساربوک
- سارع
- سارلا
- ساروخان
- ساری کند
- ساریق
- ساز جفت
- ساز جنگ
- ساز راه
- ساز سفر
- ساز طرب
- ساز لشکر
- ساز نواختن
- ساز نوروزی
- ساز و سامان
- ساز و سوز
- ساز و نهاد
- ساز کار
- ساز گاو
- ساز گرمابه
- سازمان دهنده
- ساعت سازی
- ساعت سنگین
- ساعت شناس
- ساعت نیک
- ساعتک
- ساعدین
- ساغ
- ساغر بلورین
- ساغر جم
- ساغر ریختن
- ساغر زده
- ساغر سیمین
- ساغر صهبا
- ساغر کشیده
- ساغر گرفته
- سافی
- ساق عرش
- ساق عروسان
- ساق موزه
- ساقی روحانیان
- سال تنگ
- سال جلالی
- سال حاصل
- سال زمستان
- سال قحط
- سال هجری
- سالات
- سالار بار
- سالار خوان
- سالار قوم
- سالار لشکر
- سالتیلو
- سالح
- سالون
- سالونیک
- سالکانی
- سالیسبوری
- سالیک
- سام رزم
- سامان سر
- سامان شناس
- سامان کردن
- سامانیه
- سامعین
- سامل
- ساموتراکی
- سان انتونیو
- سان فرناندو
- سان میگوئل
- سانتا کروز
- سانتافه
- سانتاکلارا
- سانتوس
- ساند
- سانسر
- سانه
- سانکین
- سانیر
- سانیه
- ساهاک
- ساوان
- ساوای
- ساوند
- ساگان
- سایره
- سایه خوش
- سایه رو
- سایه فکن
- سایگاه
- سبز ایوان
- سبز طاق
- سبز فرش
- سبز کوشک
- سبزارنگ
- سبزی فروش
- سبق خوان
- سبک خرد
- سبک دوش
- سبک رای