فرهنگ فارسی - صفحه 163
- طلایه دار
- زیان آور
- بیمارستان
- با اهمیت
- چاوان
- آستین بالا زدن
- سرآغاز
- مستعین
- کراوات
- عتیقه
- مرغزار
- قنینه
- تاله
- هفت اورنگ
- انکار کردن
- محسنی
- یموت
- اوشاق
- رسم
- لهات
- کمند
- شتاب زده
- ادعیه
- کشان
- همسان
- گردون وش
- غنیمت
- یک هشتم
- لوز
- سودمند
- شارلاتان
- شگفتی
- متکلم
- اهورایی
- جنم
- لباده
- ایلی
- باد دادن
- غوک
- راین
- ددمنشانه
- ملس
- شمیم
- آآر
- آب اندام
- آب بازی
- آب تره
- آب تنی
- آب جر
- آب رفتن
- آب سرخ
- آب سپید
- آب سکندر
- آب قند
- آب ندیده
- آب نشاط
- آب پنیر
- آب پیکر
- آب چشی
- آب کور