کلمات فرهنگ فارسی - صفحه 155
- جزع یمانی
- جویدی
- حد مشترک
- حرامها
- حکمت الهی
- خاوران نامه
- خاک سیاه
- خداب
- خرد پیوند
- داموکلس
- درشتی کردن
- دریای بزرگ
- دشت خاوران
- دندان گرفتن
- ذارع
- راین قلعه
- ربط دادن
- روح حیوانی
- زرینه رود
- سخاوی
- سعد ذابح
- سگز
- شارت و شورت
- شگر
- شیخاوند
- عام الفیل
- عس
- عصم
- علی خان
- غورک
- قاع صفصف
- لیمو شیرین
- متصدع
- ابن سیر
- ابن شاذان
- ابوالحسن عامری
- اتبین
- اوثق
- بیش بالیغ
- تار سازی
- تمرات
- درب جوباره
- دوپلان
- دیهه
- روزنامچه
- سرکب
- علی بدر
- فرصاد
- ارغوان تن
- اشوبی
- اصلاح جو
- اقاخان
- الفرد بزرگ
- باریک بافت
- بی منزلتی
- تفحص کردن
- تنقیه شدن
- حرف مفت زدن
- خر غلط
- خواستگاری کردن
- در باریدن
- دل برنهادن
- سن تریت
- ول گفتن
- چدار کردن
- کندو کوب
- کوهمره نودان
- گل اباد
- باز گشودن
- بازارپسند
- بازوچه
- بازیاری
- باسین
- باغ هزارجریب
- باقس
- بالوک
- بتنهایی
- بجد
- بد کیش
- براغ
- برج قلعه
- برزا
- برزان
- بقیت
- بلبن
- بهار تانیسر
- بهیر
- بی دولت
- بیجن
- بیرمی
- بیرون دویدن
- تحسب
- تفتازانی
- تقوع
- تلفیق کردن
- تماشاگاه
- تمره
- تیره ترگ
- جای پرداختن
- جره باز
- جفا کیش
- حاشر
- حد وسط
- حدیث مرسل
- حشویه
- حصور
- خراج گرفتن
- خس و خاشاک
- خشان
- خضرم
- خطیبی
- خوار شدن
- دوالا
- روچ
- زاذان
- زیر بر
- سانتروزوم
- شرم زده
- صوران
- علی بن جعفر
- لائیدن
- ابن ابی الثلج
- احتلال
- تاجریزی
- حاجی سیف الدین
- خجستانی
- شهوت رانی
- توسن رگ
- شاط و شوط
- پرت و پلا گفتن
- کند شدن
- باریک شدن
- بازپس مانده
- باکرو
- برام
- بزرگسالی
- تخته پل
- ترموپیل
- جدیده
- جعفر کذاب
- حسن خلق
- راستا راست
- روز واقعه
- ضلل
- اسپلت
- شاپور کام
- کوهمره سرخی
- باغ سرخ
- بالفور
- براد
- برلن
- برچیده
- برید شاهیان
- بشو
- بهاباد
- بی مثل
- بی معنی
- بی کفایت
- تاکور
- ترش کردن
- تسلیمی
- حجیت
- دانوب
- دقائق
- روز عاشورا
- زین الدین
- سبزه میدان
- عمار یاسر
- بارگاهی
- بارگه
- بازرنگ
- بازپس
- بازیل
- باسل
- باشک
- باطل شدن
- باغ ارم
- باغ ملی
- باغان
- بافضل
- باقری
- بالاد
- بالاده
- بالد
- بالم
- بانا
- باکو
- بایسنقر
- بخت برگشته
- بداد
- بدیع الزمان
- برمی
- بقیه الله
- بلغ
- بواطن
- بی گناهی
- بیروت
- تصدیر
- جوانرود
- حق الیقین
- حمو
- خزران
- ابن غضائری
- دو ریشه
- طاوان
- باغ دشت
- بدمذهب
- بربت
- بزرگی کردن
- بلفرج
- بهیره
- بی حجاب
- بیست و نه
- تتبع کردن
- تخته چوب
- تعابیر
- تیمان
- جان بلاغ
- جای پردخت
- جزع یمان
- جفا گستر
- حسین فاطمی
- خان تنگری
- خجل شدن
- خطیری
- خون بست
- سراد
- شمعی
- شیخ زاده
- شیرین تلخ
- طابق النعل بالنعل
- طوار
- غرضه
- احرص
- ازادوار
- سوزاندنی
- شریتا
- عماد شاهیان
- جرقه شدن
- خون بست کردن
- ذی نویان
- زر کشه
- سر اوردن
- سر بر خط اوردن
- شوریده هش
- کاخ هزار جریب
- باغ راهی
- باغ قدس
- بالاروچ
- بده و بستان
- برسیدن
- بلگرام
- بینان
- تب سل
- تخت بند
- توبه کرده
- تیان شان
- جعفریه
- جلیله
- خشیارشا
- خویشتن پرستی
- زاذ
- سد گلپایگان
- شرفیابی
- شوی کش
- طغاخان
- علی تکین
- لاضرر
- خوش اب وهوا
- کج خواهی
- کوته بالا
- باسق
- بالغ شدن
- بر پهن
- بلند بین
- بن هور
- بی جفت
- بی شک
- بیدستر
- بیست و شش
- بیمار پرس
- تجه
- ثعالبه
- عنبر سرشت
- قوزه زن
- باسانو
- باوا
- بای خاتون
- بخردی
- بدلیسی
- بر بردن
- بستان در
- بعضه
- بهارگاه
- بهانه جویی
- در زدن
- بازستاندن
- بازماندگی
- باعد
- باغ نی
- بالف
- بتلیس
- بحر عمان
- بسطام
- بیکن
- حرف نسبت
- حصارک
- حکمان
- ذات الرقاع
- اردینه
- گیوه رود
- باغ گلبن
- بایمان
- برد یمانی
- برسانیدن
- برهنه کردن
- بلگرامی
- بهارگه
- تاش ماهروی
- تبعا
- تلخ وش
- توران پشت
- تکلیف کردن
- جنوح
- دست شستن
- رخت بردن
- رفتار کردن
- سحیل
- سیر گشتن
- عطا کردن
- علیهما
- عمادالملک
- مشاد
- دباغ خانه
- تب نایبه
- حب عنبر
- باغ خونی
- بدد
- تشنه لب
- حسرتا
- زینب زیادی
- باغ سفید
- باغ گل
- برقش
- بیدا
- بیراهی
- خبائث
- دراز روی
- باهمان
- باکر
- بدلیس
- بلوچستان
- بی محابا
- باشان
- بخت گشایی
- بخش کردن
- براق حاجب
- برقعی
- بساطی سمرقندی
- بعده
- بمانند
- ببا
- برادری کردن
- بزرگ خان
- بشارات
- بچشم خودبین
- تازه رخساره
- سبسب
- سفوان
- خان لنجان
- زینب خون
- بس بس
- بهانه بسیچ
- توپ مروارید
- خدای داد
- بس بر
- ترکان خاتون
- باکرمحله
- باغ وزیر
- باغ گلشن
- بانیاس
- برکیارق
- بسوس
- حدیث حسن
- خداداد
- رکن رابع
- سفو
- ابن عطاش
- سبزه خانی
- کور و کبود
- جانوسیار
- باسکول
- تر زبانی
- حنین بن اسحاق
- شاه دژ
- سیوطی
- تبن
- تبنا
- تر نفسی
- جامه شو
- نبر زن
- دودانگه
- جغتای
- بارکلا
- بالخاش
- جامه شور
- بالکاش
- جحش
- حجتی
- برت
- بامین
- بانوانه
- بثور
- بخت دندان خای
- بدکام
- بر کمال
- بردخون کهنه
- بررس
- برزافره
- برزین مهر
- برنوس
- برنوش
- برهمند
- برور
- برکال
- بزرگ تن
- بزرگ رای
- بزنان
- بزوشا
- بس جسته
- بس خواسته
- بستان پیرای
- بسر خود
- بلا دیدن
- بلوهر
- بنی صالح
- بهاریات
- بهانه تراشی
- بهمنا
- بوث
- بوزار
- بوزجانی
- بوهم
- بکیم
- بی خر و بار
- بی خطا
- بی دماغی
- بی رهنما
- بی سعادت
- بی عمل
- بی عملی
- بی فریاد
- بی فغان
- بی مرگی
- بی نقصان
- بی وطن
- بی کتاب
- بی کتابی
- بید سفید
- بید موله
- بیدرفش
- بیش خواری
- بین اصبعین
- بیهده گو
- بیهوده گوی
- تئوبروم
- تارنگ
- تاریخی شدن
- تازنگ
- تازه بتازه
- تازه نخل
- تافته دل
- تالکان
- تامس
- تانبول
- تجلی کده
- تجلی گاه
- تخمار
- تذرج
- تراکی
- تربز
- تره تیزک
- ترکو
- تعلیم گر
- تلخ کام
- تلخ کامی
- تنک جام
- تنک شراب
- تنگ بیز
- تنگ خو
- تنگ پنج
- تهی خیز
- توتیای بصر
- توحید شهودی
- توحید عیانی
- توزک
- توق
- تویه دروار
- تیره گهر
- تیوس
- جام بازی
- جام پر از می
- جان خواستن
- جان خواه
- جاو
- جای مهر
- جبل شمر
- جبهه سا
- جثم
- جثوم
- جراحت دیده
- جراحت رسیده
- جریمت
- جزو بدن
- جزو تن
- جفا کاری
- جفت خواهی
- جلدک
- جمال پرست
- جنس الاجناس
- جنس عالی
- جهاد اصغر
- حارم
- حراز
- حرشی
- حرکت معده
- حسن سبط
- حسن فروش
- حسن فروشی
- حلبی ساز
- حمامات
- حوث
- خبق
- خدای شناس
- خسبان
- خسبنده
- خط بریده
- خفقان دار
- خندان خندان
- خنده رویی
- خواجه زاده
- خواسته بخش
- خواسته بخشی
- خورشیدرخ
- خوش خیال
- خوش خیالی
- خوش سماع
- خوش مکان
- خوش گریز
- دارشاهی
- داور داوران
- داوران داور
- دراخما
- دراخمه
- درازپا
- درانی
- دراگاه
- درم جوی
- دزیره
- دست شاه
- دست ورز
- دست پس
- دست پسین
- دستنبوی
- دسیس
- دشتبی
- دشمن دار
- دشمن داری
- دشمن مالی
- دشمن گداز
- دقیقه شمار
- دل بخواه
- دل خون شدن
- دلایی
- دمغازه
- دندان خای
- ده پر
- ده پره
- دهان گشا
- دوست پرور
- دوست گردیدن
- دوچرخه ساز
- سوفسطاییان
- سوفوکلس
- سپش
- سپهرداد
- سیم زرد
- سیم سفید
- شترچران
- شخ نورد
- شراپ
- شربیان
- شش انگشت
- شعله خو
- شعله خویی
- شعله رخ
- شعله روی
- شعله کار
- شعله گر
- شفار