فرهنگ فارسی - صفحه 1233
- خرپشته ساختن
- خرچ خرچ
- خرگاه خضر
- خرگاه شش طاق
- خرگاه طارم
- خرگاه مه
- خرگه سحاب
- خرگه قمر
- خرگوش خانی
- خرگوش زدن
- خریدار داشتن
- خریدار نداشتن
- خز فروش
- خزان شدن
- خزانه ٔ نظام
- خزانه چی
- خزانه کردن
- خزعل خان
- خزینه انبار
- خس البری
- خس السلاطه
- خس شیشه
- خس و خارنما
- خس و خاش
- خس پذیر
- خس پوش داشتن
- خس پوش کردن
- خسار و غبین
- خسارت داشتن
- خسته داشتن
- خسته مزاج
- خسته نمودن
- خستگی گرفتن
- خسرو ارای
- خسرو اصفهانی
- خسرو شناس
- خسرو هشتم بهشت
- خسروشاه غزنوی
- خسروی قاجار
- خسیس شدن
- خسیس کردن
- خش خشت
- خش و خاش
- خشت دامن
- خشت زنی کردن
- خشت زنی
- خشت شاهی
- خشتک زر
- خشخاش زن
- خشخاش کاری کردن
- خشم الوده
- خشم کردن
- خشم گل رس
- خشمناک شدن
- خشن خو
- خشوع کردن
- خشک ابزار
- خشک استخر
- خشک انار
- خشک اندام