حیران یزدی

لغت نامه دهخدا

حیران یزدی. [ ح َ ن ِ ی َ ] ( اِخ ) هدایت نویسد: نام او محمدعلی از شاعران و دانشمندان دارالعباد است و در مدرسه مصلی بتدریس اشتغال داشت. او راست:
خیالت الفتی دارد بویرانخانه دلها
نمیدانم چه میجوید در این ویرانه منزلها.
مرا با دل چکار آن کشور تست
اگر آباد اگر ویرانه باشد.( از مجمعالفصحأج 2 ص 94 )

فرهنگ فارسی

هدایت نویسد: نام او محمد علی از شاعران و دانشمندان دار العباد است و در مدرس. مصلی بتدریس اشتغال داشت.

جمله سازی با حیران یزدی

یار چون پردهٔ ناموس فرو هشت ز رخ عقل سرگشته قدم در ره حیرانی زد
بس که حیران شد ز بی آرامی چشم ترم گشت در عین روانی، چشمه سیماب خشک
حیران (میاندوآب)، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان میاندوآب در استان آذربایجان غربی ایران است.
عقل حیران است در ذاتش که چیست هر چه هست او هست جز او هیچ نیست
تبارک الله از خیمه این چه بستانست که در نظاره او چشم عقل حیران است
حیران علیا، روستایی از توابع بخش مرکزی شهرستان آستارا در استان گیلان ایران است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال احساس فال احساس فال عشقی فال عشقی فال انبیا فال انبیا