تجلی ذاتی

لغت نامه دهخدا

تجلی ذاتی. [ ت َ ج َل ْ لی ِ ] ( ترکیب وصفی، اِ مرکب ) تجلیی است که مبداء آن ذات بود بی اعتبار صفتی از صفات، هرچند که این تجلی جز بواسطه اسماء و صفات حاصل نمیشود. چه حق تعالی از حیث ذات بر موجودات تجلی نکند و تجلی او از وراء حجابی از حجابهای اسم بود. ( از تعریفات ). و رجوع به تجلی شود.

فرهنگ فارسی

تجلیی است که مبدا آن ذات بود بی اعتبار صفتی از صفات هر چند که این تجلی جز بواسطه اسمائ و صفات حاصل نمیشود. چه حقتعالی از حیث ذات بر موجودات تجلی نکند و تجلی او از ورائ حجابی از حجابهای اسم بود.

جمله سازی با تجلی ذاتی

و سالک باید که از محبوب استعانت نماید تا او را از او بستاند تا قابل تجلیات ذاتی شود، آنگاه از هر ذرۀ وجود او آواز اناالحق و سبحانی برآید و باید که در این مقام انانیّت او رفع و فانی شود که تو نه اوئی ولیکن همه اوست، نظم:
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
سراسیمه
سراسیمه
گرایش
گرایش
چیست
چیست
فال امروز
فال امروز