شو، یکی از ایزدان مهم در مذهب مصر باستان و از اعضای گروه نهگانه ایزدان هلیوپولیتان است. او به همراه تفنوت، که خواهر و همزاد او به شمار میآید، نخستین زوج این گروه از خدایان محسوب میشود. شو به عنوان خدای هوا و فضا شناخته میشود و در افسانههای مصری، او با قدرت و نفوذ خود، در خلق جهان نقش اساسی ایفا کرد. جالب است که او بدون نیاز به همسری دیگر، از طریق ارتباط با خواهرش تفنوت، آفریدگار راع را به وجود آورد. این ویژگی نشاندهنده نوعی خاص از خلاقیت و قدرت در اساطیر مصری است که به ما میآموزد چگونه خدایان در این فرهنگ به یکدیگر وابسته بوده و نقشهای متنوعی را ایفا میکنند. در واقع، این داستانها به ما امکان درک عمیقتری از ساختار اجتماعی و فرهنگی مصر باستان را میدهند و نشاندهنده ارتباطات پیچیده میان خدایان و موجودات دیگر در این نظام اعتقادی هستند.
شو
لغت نامه دهخدا
چو روچ آیه بگردم گرد گیتی ( کویت )
چو شو آیه ( گرده ) به خشتی وانهم سر.باباطاهر ( از حاشیه برهان چ معین ).
شو. [ ش َ / شُو ] ( نف مرخم ) مخفف شونده، وهمیشه بطور ترکیب استعمال میگردد. ( ناظم الاطباء ).
شو. ( اِمص ) مرادف شست، از شستن: شست و شو. ( برهان ). || ( نف مرخم ) شوی. مخفف شوینده ( در ترکیب ): گِل سرشو. ( یادداشت مؤلف ).شوی. شوینده: جامه شو. مرده شو. ( از ناظم الاطباء ).
شو. ( اِ ) آهار که بر روی تار پارچه ای که می بافند مالند. ( فرهنگ فارسی معین ).
شو. ( اِ ) مخفف شوی است که شوهر باشد. ( برهان ).در تداول گناباد خراسان، زوج. بعل. بت:
بس شهر که مردانشان با شه بچخیدند
کامروز نبینند در اوجز زن بی شو.فرخی.من آن زن فعلم از حیض خجالت
که بکری دارم و شویی ندارم.خاقانی.از آن در عده عزلت نشسته ست
که از زن سیرتان شویی ندارد.خاقانی.سالی است که شد عروس و بیش است
با موجب شو بمهر خویش است.نظامی.چون شوهر بی آلت چون... باعلت
بر این زن و بر آن زن بر این شوو بر آن شو.مولوی ( غزلیات ).
فرهنگ معین
(اِ. ) شوی، شوهر.
(شُ ) [ انگ. ] (اِ. ) نمایش (به ویژه در تلویزیون ).
(اِ. ) آهار که بر روی تار پارچه ای که می بافند، مالند.
فرهنگ عمید
= شب
۱. = شُدن
۲. شونده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): تاشو.
۱. نمایش.
۲. جلوه، تظاهر.
فرهنگ فارسی
( اسم ) آهار که بر روی تار پارچه ای که می بافند مالند.
شست و شو گل سر شور
دانشنامه عمومی
شو از دهان رع به وسیله هوا آفریده شده است.
شو همچنین ایزد هوا و ایزد گونه بود. اما همانند دیگر ایزدان بزرگ طبیعت، دارای آیین ویژه ای نیست. او همیشه به شکل انسان جلوه یافته است. انسانی که بر سرش معمولاً نشانه ای مشخص، یعنی پر شترمرغ که معنی نگار نام اوست، به چشم می خورد. شو جانشین راع و شهریار زمین شد، اما همانند پدر، دگرگونی های قدرت را تجربه کرد. زیرا کودکان آپپ بر ضد او توطئه چیدند و در کاخ آت نوب با وی نبرد کردند. او آنان را نابود کرد، اما بیماری بر او چیره گشت، به طوری که حتی پیروان وفادارش نیز قیام کردند. سرانجام، شو خسته از فرمان روایی، به سود فرزندش گب کناره گرفت و پس از طوفانی موحش که ۹ روز دوام داشت، به آسمان ها پناه برد..
مرد ریش دار که فراز جب دید که زانو زده یا ایستاده بین تفنوت و جب می باشد. بر سر شو پر دیده می شود که در زبان هیروگریف این نیز شاهد هستیم.
شو (حرف). شو ( بزرگ Ϸ، کوچک ϸ ) از حرف الفبای یونانی است که توسط باختریان به این الفبا افزوده شد تا بتوانند زبان باختری را با این الفبا بنویسند. احتمالاً صدای آن "sh" انگلیسی است.
شو (خواننده). شو کونیمیتسو ( 邦光 洙, Kunimitsu Shū؟, زادهٔ ۲۳ اکتبر ۱۹۸۱ ) همچنین با نام یو سو یونگ و به طور حرفه ای با نام شو ( Shoo ) شناخته می شود، بازیگر و خواننده کره ای ژاپنی است که در سال ۱۹۹۷ به عنوان عضو گروه دخترانه اس. ئی. اس. فعالیتش را آغاز کرد. پس از منحل شدن گروه، او به صورت انفرادی فعالیت کرد و یک آلبوم تک آهنگ منتشر کرد.
دانشنامه آزاد فارسی
در اساطیر مصر، خدایی که تجسّم هوای زندگی بخش بود. مخلوق آتوم، خدای خورشیدِ هِلیوپولیس، بود. گِب (زمین)، و نوت (آسمان) فرزندان شو بودند.
ویکی واژه
شب، تاریکی.
آهار که بر روی تار پارچهای که بافند، مالند.
در گویش گناباد یعنی شوهر.
شدن، جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب، به معنی شونده.
عمل شستن.
شوی، شوهر.
در گویش گنابادی یعنی شب.
برنامه نمایشی (بویژه در تلویزیون).
شب
شب
جمله سازی با شو
مرا اندر جهان اکنون چه گویند همه کس دل ز مهر من بشویند