کلمه استیصال به معنای ناامیدی، درماندگی و عدم توانایی در پیدا کردن راه حل برای یک مشکل یا وضعیت دشوار است. این واژه به حالتی اشاره دارد که فرد یا گروهی در شرایط سخت و پیچیده قرار دارد و احساس میکند که هیچ راهی برای خروج از آن وضعیت ندارد. در مجموع، استیصال به معنای فقدان امید و احساس ناتوانی در مواجهه با مسائل و مشکلات زندگی است.
کاربرد در متون و زبان روزمره
این واژه هم در متون رسمی و ادبی و هم در گفتار عمومی استفاده میشود. برای نمونه گفته میشود: «در برابر مشکلات دچار استیصال شد»، که نشاندهنده اوج فشار و نبود راهحل است. در آثار ادبی نیز از آن برای بیان شدت ناتوانی یا درماندگی شخصیتها استفاده میشود.
جنبه مفهومی و روانی
استیصال بیش از یک حالت زبانی، بیانگر وضعیتی روانی و وجودی است. در این معنا، فرد در برابر شرایطی قرار میگیرد که نه تنها توان عمل ندارد، بلکه امید و اعتماد به حل مشکل نیز از میان رفته است. از این رو، این واژه بار عاطفی سنگینی دارد و بیشتر به لحظات بحرانی اشاره میکند.
ایشان جواب دادند که: إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ ما بآنچه شما را بآن فرستادند نخواهیم گرویدن. قیل هذا اخبار عنهم و عمن تقدمهم من الامم، انهم اجابوا الانبیاء بذلک حین دعوهم الی ترک التقلید، ثم رجع الی ذکر الامم الخالیة، فقال: فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ. اهلکناهم، هلاک استیصال، فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ. قال القفال لیس هذا لمحمد و لا لامته.
بیتردید جنابعالی ارزش دوستی دو ملت بزرگ ایران و چین را بیش از قراردادی میدانید که نظام جمهوری اسلامی آن را از روی استیصال امضا میکند و نزد ملت ایران یادآور قراردادهای ننگینِ ترکمانچای و گلستان است بنابراین انتظار داریم با فراخواندنِ وزیر امور خارجهٔ خود به پکن از پیگیریِ این قرارداد جلوگیری به عمل آورید.
فصل دوم، در وقایع حالات اولاد کسری است که پس از استیصال عجم و دولت اسلامی به سیستان آمدهاند و ظهور صفاریان تا زمان ملک قطبالدین محمد ثالث، فصل سوم از مزمان ملک قطبالدین محمد است تا عصر مؤلف و تاریخ ختم تألیف کتاب؛ یعنی سال ۱۰۲۸ه.ق خاتمه در شرح وقایعی است که مؤلف خود عیناً و شخصاً مشاهده کرده و به ضبط دقیق آنها پرداختهاست.