ویکی واژه - صفحه 25
- شکست دادن
- دیوژن
- کم حرف
- بشنید
- نسبت دادن
- ابر تندری
- سرچشمه
- جونقان
- احساس گناه
- جام جم
- خنده دار
- ساده نویسی
- پستک
- مرتب کردن
- پژمریدن
- گلرنگ
- یازده
- مأخوذ
- تبعض
- منصوب
- سبک داشتن
- افتعال
- آذریون
- افروزنده
- اخلاف
- اشبه
- باوجود
- صاحب نسق
- ضدآب
- فرامرز
- منصب
- ذوب کردن
- خرمالوئیان
- باوری
- ابصار
- اخلاقی
- جریان خروجی
- اثبات
- آبیاری قطرهای
- محصله
- سکونت
- گولاگ
- غزلیات
- چرخاندن
- معقولات
- دیلماج
- عامّه
- اونیفورم
- آمپاس
- قدمت
- وضع حمل
- فلش
- وتن
- کلب
- رانت
- خاله
- حشری
- لوتی
- مستشفی
- معرفه