لغت نامه دهخدا - صفحه 190
- اصطرلاب زورقی
- موائد
- اقائی
- ابن ابی عماره ٔ
- کلاته سعید
- شمسر
- سرسنگین
- عباء
- ماتمزده
- تأسل
- محفض
- شیخون
- مرشاء
- متقضی
- هفت کشور
- موم
- سیدابن طاوس
- پکلی
- نحفاء
- وحیش
- مهر دادن
- اب تیرگان
- کرزه
- قاماریون
- ارجی
- النجه
- صورت ذهنی
- پوزه گاو
- شهروی
- وقر
- قلعه هاشم خان
- پید
- غناث
- عاشق نواز
- الویجان
- کارتنگ گرفتن
- کوشادن
- ملزمی
- استعقار
- ترابیزه
- بارعه
- بلنطس
- مقل
- مانندی
- دژبان
- جد و جهد کردن
- ده تازیان
- ثعجره
- افعال مدح و ذم
- حب بنفشه
- رجازه
- گیربران
- چرک و خون
- درمان کردن
- کوهم
- اسپان
- شاخ برداشتن
- نی پاره
- کپه شدن
- روحبخش