فرهنگ معین - صفحه 77
- ازهاق
- اساسي
- اسانید
- اسب رس
- اسباب چینی
- اسبل
- اسبدوانی
- استادکار
- استالاکتیت
- استامبولی
- استبدال
- استبقاء
- استخوان کاری
- استدبار
- استذراء
- استرحام
- استرخاء
- استردن
- استرزاق
- استرعاء
- استزاره
- استشفاء
- استصباح
- استضائت
- استضعاف
- استعطاف
- استعظام
- استفاضت
- استفعال
- استقباح
- استمساک
- استناره
- استنجاء
- استنجاح
- استنکاح
- استیحاش
- استیقان
- استیکال
- اسداس
- اسفرغم
- اسفلین
- اسفندان
- اسفهسالار
- اسم شب
- اسماً
- اسهام
- اسوء
- اسواران
- اسيد
- اسپ دوم
- اسپاهی
- اسپرماتوزوئید
- اسپرک
- اسپیدار
- اسپیدبا
- اسپیده
- اسپیروژیر
- اسکاچ
- اسکره
- اسکرین