استنکاح

لغت نامه دهخدا

استنکاح. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) عقد زناشوئی بستن. ( منتهی الارب ). زن کردن خواستن. شوی کردن خواستن. نکاح کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). نکاح. || آرامیدن با زن. ( از منتهی الارب ). آرامیدن با زن خواستن.

فرهنگ معین

(اِ ت ِ ) [ ع . ] (مص م . ) عقد زناشویی بستن ، طلب نکاح کردن .

فرهنگ عمید

عقد زناشویی بستن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) عقد زناشویی بستن طلب نکاح کردن .
عقد زناشوئی بستن

ویکی واژه

عقد زناشویی بستن، طلب نکاح کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال میلادی فال میلادی فال تماس فال تماس فال عشق فال عشق