اسماً

لغت نامه دهخدا

اسما. [ اَ ] ( از ع ، اِ ) مخفف اسماء عربی :
و گر گویی که در معنی نیند اضداد یکدیگر
تفاوت از چسان باشد میان صورت و اسما؟ناصرخسرو.ناموخت خدای ما مر آدم را
چون عور و برهنه گشت جز کاسما
بررس که چه بود نیک آن اسما
منگر بدروغ عامه وغوغا.ناصرخسرو.طویله سخنش سی ویک جواهر داشت
نهادمش ببهای هزارویک اسما.خاقانی.آدمی را او بخویش اسما نمود
دیگران را زآدم اسما می گشود.( مثنوی چ علاءالدوله ص 51 س 11 ).آدمی کو علّم الاسما بگ است
با تک چون برق این سگ بی تگ است.مولوی.
( اسماً ) اسماً. [ اِ مَن ْ ] ( ع ق ) از لحاظ اسم. از جهت نام.

فرهنگ معین

( اسماً ) (اِ مَ ن ú ) [ ع . ] (ق . ) ۱ - از جهت نام . ۲ - (عا. ) بدون پشتوانه ، بدون اعتبار.

فرهنگ عمید

= اسم

فرهنگ فارسی

از لحاظ اسم از جهت نام بنام .
از لحاظ اسم از جهت نام .

فرهنگ اسم ها

اسم: اسما (دختر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: asmā) (فارسی: اَسما) (انگلیسی: asma)
معنی: جمع اسم، نام ها، اسامی، معارف، حقایق، ( در تفسیر قرآن ) و ( در تصوف ) به معنای معارف، حقایق و علوم آمده است، ( اَعلام ) ) نام همسر پیامبر اسلام ( ص )، ) نام دختر امام موسی کاظم ( ع )، ) نام همسر حضرت علی ( ع )، ( در اعلام ) نام همسر رسول اکرم ( ص ) نام دختر امام موسی کاظم ( ع )، نام نهادن، نامگذاری کردن، همچنین به عنوان جمع اسم هم به کار می رود، نام دختر ابومسلم خراسانی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اسما لفظ دارای معنای مستقلِ بدون دلالت بر زمان است.
اسما، جمع اسم و از اقسام لفظ مفرد است، و آن، لفظی است که دارای معنای مستقل می باشد و به حسب وضع بر زمان دلالت نمی کند، مانند: لفظ «زید».
علامت اسم
علامت اسم آن است که مسند و مسندٌالیه قرار گیرد، لام تعریف بر آن داخل شود و مصغّر و منادی واقع شود.

ویکی واژه

از جهت نام.
بدون پشتوانه، بدون اعتبار.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم