فرهنگ معین - صفحه 5
- منقله
- روزنامه نویس
- غیرت نمودن
- غرم
- زاغولو
- پالیده
- میاندار
- هسیر
- عوار
- حلیب
- ترقص
- برامدن
- دست خوش
- بنات
- تریاق
- گماشته
- مکل
- اشجار
- زارع
- ترانه زدن
- کناره گیر
- ششلیک
- پوپش
- قدری
- موطن
- غاشیه دار
- جلافت
- اسم و رسم دار
- بساطی
- مجی ء
- قیمومیت
- تسویف
- راحم
- یب
- ماهول
- گردل
- نحول
- کارشناسی
- ضظع
- برنجار
- کوبول
- غبرا
- واجار
- خروس بازی
- متورع
- ساید بای ساید
- پا دادن
- اخفش
- مرجوم
- هرکاره
- مداوم
- کاسمو
- تفنه
- شیو
- پرسشنامه
- الیاف
- زیردست
- شاهي
- اخبار
- کبلا