فرهنگ فارسی - صفحه 756
- موتت
- موج خیز
- موج زن
- قچقار
- لاحقی
- مایه پنیر
- منگال
- موسوس
- موسیقی دان
- موش خرما
- موقوف علیه
- موهون
- مچل
- مژده خواه
- مکابر
- مکبر
- مگسک
- می خواره
- می خوارگی
- می خواری
- می فروش
- میان باریک
- میانه سال
- میترال
- میدان دادن
- میدی
- میراخور
- میرغضب
- میزراه
- میسیون
- میلاس
- میلیارد
- مین باشی
- مینوی
- میکادو
- نائب امام
- ناازموده
- ناتل رستاق
- ناتلی
- ناحی
- ناخنک زدن
- ناخوش احوال
- نادمه
- ناراض
- ناروا شدن
- نارکوک
- نارگان
- نازائی
- نازل شدن
- نازلیان
- نازک اندیشی
- نازک وجود
- ناشایست کردن
- ناشستن
- ناشسته
- ناشط
- ناشف
- ناشناختن
- ناشنو
- ناشنیدن