فرهنگ فارسی - صفحه 1245
- دز مهدی
- دز پسر عماره
- دز پول
- دز پیل
- دزد دان
- دزد زدن
- دزد کش
- دزد گه
- دزدان دره
- دست اب
- دست ابزار
- دست ازمای
- دست اشنا
- دست الود
- دست اموز
- دست اویختن
- دست برون کردن
- دست خوش کردن
- دست درازی نمودن
- دست دست کردن
- دست شور
- دست مالی کردن
- دست نگاه داشتن
- دست و رو شوئی
- دست وا کردن
- دست پز
- دست چینی
- دست کسب
- دست کمان کردن
- دست کژ
- دستا کرد
- دستان خر
- دستان سرا ی
- دستبند بستن
- دستبند کردن
- دستمال شدن
- دسته دادن
- دسته داشتن
- دسته دمیدن
- دسته پل
- دستور بند
- دستوری دادن
- دستی باف
- دستی دوز
- دش خدا
- دش شرمی
- دش چشمی
- دشت ابی
- دشت ارجن
- دشت رم گله
- دشتستان خاص
- دشته شاه رضا
- دشتی شبانکاره
- دشمنی انداختن
- دشمنی انگیز
- دشمنی نمودن
- دشنام زدن
- دشنام کردن
- دشنام گیر
- دشنام یافته