فرهنگ فارسی - صفحه 1151
- خجالت دادن
- خجو
- خدا بهمراه
- خدا ناشناس
- خدج
- خدمت گزاردن
- خر وحشی
- خرئوس
- خراج سر
- خرار
- خراش برداشتن
- خراش دار
- خراشه
- خرتک
- خرج تراش
- خرد جثه
- خرد شمردن
- خرده سنج
- خرده شیرینی
- خرده شیشه
- خرده کاغذ
- خرزاد
- خرس بچه
- خرقان افشار
- خرقان رود
- خرم درق
- خرم دین
- خرمای هندی
- خرناس کشیدن
- خرناسه
- خرنگ
- خره سیاه
- خروس لاری
- خروف
- خرونه
- خرکچی
- خریداری کردن
- خریس
- خزامه
- خزب
- خسته خانه
- خسته کردن
- خسرو کواتان
- خسروجردی
- خسیل
- خشاشه
- خشبه
- خشت مالی
- خشت پز
- خشرم
- خشف
- خشمه
- خشنده
- خشکانده
- خشکانیده
- خشکه دهنه
- خصاب
- خصفه
- خط اوستا
- خط بابلی