لغت نامه دهخدا - صفحه 94
- بنوی
- منفتح
- تغیظ
- بیپروا
- علی کبیر
- مباحات
- ابوالعباس
- بئوطیقا
- حضور
- مواصلت
- منعقده
- مستنبط
- پوشانده
- نورا
- فلاطون
- آفرینش
- خرافاتی
- راشدین
- درباه
- باغ فیض
- ارزنی
- تعزیه گردانی
- بند و بست
- عدم
- میان خانه
- خلع سلاح
- قابلیت تبدیل
- شلف
- شقایق پیچ
- تصرم
- متخاصم
- عصابه
- صدره
- بهداری
- لازم بودن
- لوامه
- گرانسر
- گلیم
- پیلگون
- غضاره
- دیرتر
- خوشخوئی
- مسموم
- فردی
- گراینده
- شقشقه
- لگدکوب
- صحرانشینی
- مبطل
- درباره
- واجبی
- نوره
- کارسازی
- گرگم
- تاوان دادن
- ضمان
- بی معرفت
- توجه
- رونده
- شناسایی