لغت نامه دهخدا - صفحه 91
- مستقبح
- کالبوس
- چرم کمر
- شهر بابک
- دریای روس
- علی واحدی
- دمقس
- ژانسن
- قنات فرخ
- حبشون
- ته گیره
- بادخوره
- تلقیم
- ورش
- مسجد مقصودبیک
- زراندود کردن
- غلابارگی
- شر انگیختن
- تصحیف
- پوزش گر
- نشنک
- لوقن
- دره تنگ
- گردون کش
- بوی دادن
- نسبتی
- تأمر
- مشروطه
- حلوک
- ملازمت
- ریگ شوی
- جنس بعید
- دغنه
- قیال
- وادی حفر
- ذات السباع
- ترسیمی
- منجوق
- ملحوظات
- تعارج
- نسیان کده
- ابن ثمنه
- ژولیه
- امیر حمید
- احتزان
- پاله ان تلژی
- هفت پیروزه کاخ
- کلتا
- کدامین
- امیر مؤمنین
- منکلت
- چشم زدگی
- نظراباد بزرگ
- النجم
- نام گرفته
- نظر گرفتن
- حارق
- تلف کردن
- بوزکند
- بینی فشاندن