فرهنگ معین - صفحه 3
- فابریک
- ناگزیر
- آلهه
- پَل
- فصل
- مسمی کردن
- زعفران
- حیرت
- مؤتمن
- نستوری
- گانگاه
- فِر
- فرّ
- سرّ
- سُر
- کهربا
- چای خانه
- پارسی
- گران
- پستخانه
- وار
- گدایی
- گدار
- مکان
- مفصل
- ملوان
- فرار
- کولاک
- کوزه
- کوز
- عوض
- طبیعی
- طبری
- کمونیسم
- سير
- صحاری
- گاز
- بانگ
- خودخواه
- نزل
- اردک ماهی
- پاک نفس
- پاک و پوست کنده
- کمر گشودن
- لکنته
- آویزه بند
- پی آمد
- باندرول
- خشیج
- طوطی
- منها
- دادن
- سریع
- کلام
- عراف
- هرگز
- دوره
- پایه
- دیگر
- اتاق