فرهنگ فارسی - صفحه 847
- کر شدن
- کراده
- کرامه
- کرامی
- کرزوس
- کرزی
- کرشم
- کرشمه باز
- کرشمه ریز
- کرشمه کنان
- کرم ورزیدن
- کرود
- کروپ
- کرکان
- کریت
- کریس
- کریه منظر
- کزه
- کزی
- کسار
- کسم
- کسیب
- کش خرام
- کش خرامی
- کش واکش
- کشت و زرع
- کشت و ورز
- کشت و کار
- کشتن کردن
- کله پزی
- کپک زدن
- کژ رفتن
- گاوچالی
- گردافشانی
- گرمرود
- گرمه
- گره بستن
- گره زار
- گره گشای
- گره گشودن
- گرودنو
- گروی زره
- گرکان
- گریبان کردن
- گریزان شدن
- گزارد
- گزارندگی
- گزاف گفتن
- گزه
- گستاخ سخن
- گسسته شدن
- گشاد کار
- گشاده دری
- گشاده سر
- گشاده کف
- گشته شدن
- گشودنی
- گفتاره
- گل ابر
- گل ابریشم