فرهنگ فارسی - صفحه 846
- چهار مزاج
- چهار گاو
- چهاردره
- چهارده ساله
- چهارشاخ
- چهارپایی
- چهارچشمه
- چهارگان
- چهرزاد
- چهره گشای
- چهل دختران
- چو خط
- چوان
- چوب بازی
- چوبک زنی
- چوتو
- چون زان
- چوچ
- چوگان پرست
- چپ شدن
- چکو
- چگنی
- چیره شدن
- چیزه
- چیپال
- ژتون
- کاسه بندی
- کافتر
- کامل عقل
- کامیاران
- کان بالا
- کانی رش
- کاه و گل
- کاهان
- کاهلانه
- کاوس
- کاوه کالی
- کاکاوند
- کاکول
- کاینه
- کباب تر
- کبوتر باختن
- کبود فام
- کبکان
- کتائب
- کتابه
- کتانه
- کتبا
- کتک خوردن
- کتک خورده
- کث
- کج اندیشی
- کج بحثی
- کج طبعی
- کج و معوج
- کحلی پوش
- کداه
- کدوم
- کدکن
- کدی