فرهنگ فارسی - صفحه 1338
- چراغ گل کردن
- چراغان کردن
- چرب بالا
- چرب دادن
- چرب داشتن
- چرب زبانی کردن
- چرب سخنی
- چرب غذا
- چربی کردن
- چرت و پرت کردن
- چرت چرت
- چرخ ابنوس
- چرخ ابگون
- چرخ اسیا
- چرخ بخار
- چرخ جوراب بافی
- چرخ نشین
- چرخ پنبه ریسی
- چرخ کوزه گری
- چرخ گرداندن
- چرخ گری
- چرخ گوشت خردکنی
- چرخه تیر
- چرزه خون
- چرم بر شدن
- چرم ساز
- چرم سوخته
- چرم فروش
- چرم چرم
- چرم کمر
- چرمه رنگ
- چرند و پرند گفتن
- چرند پرند
- چروک شده
- چرک دندان
- چرک مرد شدن
- چرک گرفتن
- چرک گوش
- چرکس خان
- چرکین شدن
- چز و فز
- چس فیل
- چست خیز
- چست رفتار
- چست شدن
- چست کمان
- چست گویی
- چشم انداز شدن
- چشم اور
- چشم باز کردن
- چشم باطل ساختن
- چشم بدست بودن
- چشم براه داشتن
- چشم خوردن
- چشم خون الود
- چشم روشن شدن
- چشم زخ
- چشم زخم دیدن
- چشم زخم رسانیدن
- چشم زنی کردن