قلنبک

لغت نامه دهخدا

قلنبک. [ ق َ لَم ْ ب َ ] ( اِ ) نوعی از عود باشد بغایت خوشبوی چون بر دست مالند دست خوشبوی گردد. ( آنندراج )( برهان ) ( فهرست مخزن الادویه ). رجوع به قلمبک شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) درختی است از تیره شمعدانیها از دسته ترشکها که از گیاهان بومی هندوستان است. برگهایش متناوب و گلهایش به شکل خوشه های انتهایی است. میوه اش خوراکی و تصفیه کننده خون است. چوبش دارای اسانسی خوشبوی و معطر است و به همین علت آن را به نام عود به بازار عرضه می کنند قلنبق قلنباق درخت قرنبل درخت قرنبول آلوی پنج پر درخت ابن الرشد شجر ابن الرشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
جام
جام
دودول
دودول
پیشه
پیشه
کس خل
کس خل