مرافعه کردن

لغت نامه دهخدا

مرافعه کردن. [ م ُ ف َ / ف ِ ع َ / ع ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) در تداول، دعوا کردن. محاجه و مشاجره نمودن.

فرهنگ فارسی

دعوا کردن

جمله سازی با مرافعه کردن

در مجمع البيان در ذيل آيه: (و يقولون آمنا بالله...) گفته: بعضى گفته اند: اينآيات در شاءن مردى از منافقين نازل شد كه بين او و مردى يهودى مرافعه اى بود، يهودىپيشنهاد كرده بود كه مرافعه را نزد رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) ببرند، ولىمنافق حاضر نشد و پيشنهاد كرد كه نزد كعب بن اشرف بروند.
گروهى از شاميان نيز به طرفدارى از مرد شامى برخاستند، و مرافعه را به حضورشخص معاويه بردند.
در فـتـوحـات مكيه در وصف مهدى آل محمد صلوات الله عليهم ) چنين آمده است: يقسمالمـال بـالسـويـة، و يـعـدل فـى الرعـيـة و يـفـصـل فـى القـضـيـة....الخ كـهمـال را بى تفاوت و باندازه تقسيم مى كند و ميان ملت و رعيت به عدالت رفتار مى كند، ودر دعوى و مرافعه، به حق داورى مى نمايد ـ الخ.
پس به نزد قاضى آن زمان مرافعه بردند، قاضى گفت: من حكم قضيه شما را نمى دانم، برويد به نزد سه برادر كه از فرزندان غنامند.
یوسف عمو روایت می‌کند که ابراهیم‌بیگ با همان اعصاب خسته فرسوده نیز در غربت دست از محاجه و مرافعه با دیگران برنمی‌دارد. تا سرانجام شبی در پی یکی از بحث‌های دیوانه وارش موجب حریق می‌گردد و مصدوم و مجروح می‌شود.
آن زنى كه دختر زائيده بود، پسر زن ديگر را برداشت، و دختر نوزادش را به جاى وىگذاشت و در نتيجه ميان آن دو زن مرافعه اى پيش آمد و قرار شد على (عليه السلام )داورى كند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال انگلیسی فال انگلیسی فال لنورماند فال لنورماند فال آرزو فال آرزو