ابن بی بی

لغت نامه دهخدا

ابن بی بی.[ اِ ن ُ ] ( اِخ ) ناصرالدین یحیی بن مجدالدین محمد ترجمان. نویسنده و مورخ ایرانی در قرن هفتم هجری. مادرش بی بی کار زجر و فال می ورزیده، پدر او در دربار سلاجقه آسیای صغیر دبیر و مترجم بوده و چندین بار بسفارت بدربار پادشاهان رفته است. از احوال ابن بی بی چیزی در دست نیست جز اینکه کتاب خود الاوامرالعلائیه فی الامورالعلائیه را در تاریخ سلاجقه آسیای صغیر به زبان فارسی نوشته و سلطنت علاءالدین کیقباد را بتفصیل شرح داده و کتاب را به علاءالدین عطاء جوینی اهدا کرده است.

فرهنگ فارسی

ناصر الدین یحیی - بن مجد الدین محمد ترجمان نویسنده و مورخ ایرانی قرن هفتم. مادرش بی بی بکار زجر و فال اشتغال داشت و پدرش در دربار سلاجقه آسیای صغیر دبیر و مترجم بود و چند بار بسفارت بدربار پادشاهان رفته. از احوال او چیزی در دست نیست. کتابی بنام [ الاوامر العلائیه فی امور العلائیه ] که در تاریخ سلاجقه اسیای صغیر بزبان فارسی نوشته و سلطنت علائ الدین کیقباد را به تفصیل شرح داده و کتاب را به علائ الدین عطا ملک جوینی اهدا کرده است.
نویسنده و مورخ در قرن هفتم

جمله سازی با ابن بی بی

قوای دوم نیز موفقیت بیشتری کسب نکردن و چون در میریوکفالون در گذرگاه سلطنت داغ، بالاتر از اگر زود تر به دام می‌افتاد نابود می‌شد «امپراتور ان را همطراز شکست ملازگرد می‌دانست»«شخص امپراتور که با این لشکر همراه بود نزدیک بود که دیو جانسی کرد درصد سال پیش در جنگ ملازگرد اسیر سلجوقیان شده بود او نیز گرفتار شد ولی به زحمت بسیار بگریخت.»[ ابن بی بی، سلاجقه روم، ص نود] «که غنایم بسیاری به دست آورده چنان‌که بعضی از آن‌ها را به عنوان هدیه به پیش خلیفه بغداد فرستاد بقیه را صرف ساختن قلعه‌ها ی قونیه کرد»[همان]و غنایم جنگی این جنگ «پنج هزار ارابه جنگی پراز سلاح، وسایل، و آذوقه، اجناس قیمتی نظیر جواهر و غیره نصیب سلاجقه گردید» از سوی دیگر این پیروزهٔ امید بیزانس را برای بازپس‌گیری شبه جزیره ی آناتولی یکسره نقش بر آب شد
قلیچ ارسلان با داشتن زندگی پر ماجرا وپیروزمند، پیر و خسته شد خواهان رسیدن به آرامش پس از این همه زندگی پر جنب وجوش شد در نتیجه موجب مرتکب شدن به یک اشتباه بزرگ شد وی سرزمین وسیع خود را میان پسرانش (که ابن بی بی و اقسرایی وبرخی دیگر انهارا یازده تا و حمدالله مستوفی و غفاری قزوینی پسرانش را ده تا برشموردن) تقسیم کرد این کار آتش حسادت و رقابت در میان شاهزاده هارا برانداخت تا جای که در زمان حیات پدر برسر قدرت جنگ داشتن آنها «از اطاعت پدر بیرون آمدند و بر او شوریدند او هر چند گاه از این پسران فرار نموده نزد پسر دیگر می‌رفت وانها از او روی می‌گردانیدند»[العبر، ج۴، ص ۲۷۲]