تسخیر کردن

لغت نامه دهخدا

تسخیر کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رام گردانیدن و بطور قهر و جبر مطیع ساختن. ( از ناظم الاطباء ):
تو کز تفحص عنقا غبار خواهی شد
چرا غزال قناعت نمی کنی تسخیر.خاقانی. || فتح کردن.( ناظم الاطباء ). تصرف کردن. مسخر ساختن. گرفتن:
چون آفتاب گرچه نداریم لشکری
تسخیر عالم از نظر پاک کرده ایم.صائب.به این دماغ که از سایه اجتناب کنیم
چه لایق است که تسخیر آفتاب کنیم.ابوطالب کلیم ( از آنندراج ). || در بیت زیرا مجازاً بمعنی نهفتن، محفوظ کردن چنانکه دیگران بدان دست نیابند:
راز ما از پرده دل عاقبت بیرون فتاد
غنچه بوی خویش را تسخیر نتوانست کرد.صائب ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- رام کردن مطیع کردن. مقهور کردن. ۲- بدست آوردن تصرف کردن.

جمله سازی با تسخیر کردن

💡 به احسان می توان تسخیر کردن خصم بد خو را سگ بیگانه چون بیند مروت آشنا گردد

💡 به روی دل توان تسخیر کردن ملک دلها را کلاه سرکشی از سر بنه، تیغ از کمر وا کن

💡 حسن در هر جلوه سر از روزنی برمی کند پرتو خورشید را تسخیر کردن مشکل است

💡 ز مشرب آنچه می آید ز صد لشکر نمی آید به یکرنگی توان تسخیر کردن کافرستان را

💡 به نرمی می‌توان تسخیر کردن خصم سرکش را به آب آهن برون می‌آورد از سنگ آتش را

💡 برقِ عالمسوز را تسخیر کردن مشکل است چون شود صائب به افسون مانع از رفتن ترا؟

فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
خویش یعنی چه؟
خویش یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
علامت یعنی چه؟
فال امروز
فال امروز