عرق پوش

لغت نامه دهخدا

عرق پوش. [ ع َ رَ ] ( ن مف مرکب ) پوشیده از عرق. پوشیده از خوی. آلوده به عرق:
شبنم غصه تراود ز رگ و ریشه گل
صبح از نشئه می چهره عرق پوش مکن.علی خراسانی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

پوشیده از عرق پوشیده از خوی

جمله سازی با عرق پوش

از آن شود ز عرق جامه پوش در حمام که پای تو بسر آن شوخ سیم تن شرم است
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
این طرف
این طرف
ظریف
ظریف
ویو
ویو
استفاده
استفاده