لغت نامه دهخدا
( زبادة ) زبادة. [زَ دَ ] ( ع اِ ) ج، زباد. قسمی گربه است. ( تاج العروس بنقل از کتاب طبایع الحیوان ). رجوع به زباد شود.
( زبادة ) زبادة. [زَ دَ ] ( ع اِ ) ج، زباد. قسمی گربه است. ( تاج العروس بنقل از کتاب طبایع الحیوان ). رجوع به زباد شود.
زبادة ( به عربی: زبادة ) یک منطقهٔ مسکونی در سوریه است که در استان حما واقع شده است.
زبادة ۷۵۳ نفر جمعیت دارد.
💡 او مست زباده بود و من مست از حسن او آمده در عتاب و من رفته ز دست
💡 ز بعد مستی عصیان خمار حرمان است زباده مست پشیمان شود چو شد مخمور
💡 سوی میکده مبر رخت تو زاهد سیه کار بفشان زباده آبی که بره غبار داری
💡 مرگ ازهوای عشق سرم را تهی نساخت خالی نشد زباده مرااین کدو به خاک
💡 نگار سیم تن سروقدّ موی میان زباده سرخوش و مست و خراب خوش باشد
💡 خوش آنکه بودمه من زباده مست شده فکنده دست ز دوش من و ز دست شده