ویکی واژه - صفحه 5
- زمامداری
- استنجاح
- درجه ممتاز
- مشجب
- قتلغ
- آغشته کردن
- خط تأمین
- بد حالی
- ستمگری
- ساکسفون
- اسوت
- ایتما
- زره واکنشی
- اغلان
- خط ویژه
- تأکد
- آندولنف
- تسفسط
- آتشباز
- رشتمان
- ستون کوتاه
- توانش ارتباطی
- فامتن
- اقانیم
- تمایز جنسی
- اخوین
- آب قند
- اطلاعات تصویری
- تبتیل
- ماگان
- زمپا
- آسان پسند
- زبان محلی
- زیرگذر
- حرف شنو
- زبان ادبی
- لب چین
- اصطلاح ساده
- زمان سبز
- مزارستان
- انگول
- رسانندگی گرما
- حوزهبندی
- آوازهخوانی
- فشارش
- آلوده کردن
- آموزش دیدن
- مشغولیت
- اجتماع روستایی
- دورافت
- بیمسمی
- ارباکا
- توقفگاه
- برجستگی
- اشارات
- صراحتاً
- حصول اطمینان
- آهنگی
- خوشه باز
- انتگرالپذیر