فرهنگ فارسی - صفحه 1587
- متراک
- متربع
- متفنن
- متقاطر
- متلونه
- متنافی
- متنسک
- متهاجر
- متهدد
- مثبوت
- مثبی
- مثعب
- مجاهدالدین
- مجبه
- مجبوس
- مجد خوافی
- مجمع ساختن
- مجوزه
- مجوسیت
- مجیت
- محاد
- محار
- محاز
- محاسنی
- محافه
- محبل
- محجم
- محجوبانه
- محش
- محشر خرام
- محف
- محلس
- محکم عزیمت
- محین
- مخترعه
- مخمسات
- مخیتر
- مدساز
- مدسر
- مدیل
- مراد بخشی
- مراد هادی
- مرتل
- مرجمک
- مرحه
- مرد نارسیده
- مرداسی
- مردم نژادی
- مرده موشی
- مردودیت
- مرزوان
- مرسون
- مرشون
- مرصده
- مرضیات
- مرفولوژی
- مرمرنما
- مروس
- مرکز نورد
- مرگاب