لغت نامه دهخدا - صفحه 174
- مشتعل
- خوشندی
- وجوف
- مسعف
- نیستی
- فضولی کردن
- اقطیطاء
- راه پستی
- قلعه نوروزخان
- ناردین بری
- چشمه ٔ حکمت
- ورامینک
- شرحی
- فشخام
- ترنلی
- سنجری خراسانی
- عصاره گرفتن
- فکتوریا ریجیا
- واگرا
- گلانه
- عمرمل
- تلنگر زدن
- صم بکم نشستن
- تفسیق
- تند و خند
- شیون کردن
- عربده کردن
- گوشوار
- شر و فساد
- متضارب
- نگفتنی
- عرش عقلی
- عرب عاربه
- مضوفه
- نوباریدن
- اعثی
- پر فساد
- اتاوی
- تلوث پذیر
- شکر شکار
- خاکسترمال کردن
- اب خفته
- نظراباد
- عمادالدین شافعی
- نیشیدن
- پیاموزش
- طیب و مطیب
- تخت مرمر
- دیاطاسارون
- تایمنی
- طراخودوطیس
- پناهندگی
- ضوک
- شش و پنج زن
- کرمناک
- بگاه
- منفعت
- عبداباد
- لشه
- تالشا