فرهنگ فارسی - صفحه 485
- زجاج
- زجاجی
- زجر
- زجل
- زحمات
- زحمتکش
- زد و خورد
- زدن
- زدوده
- زرتشتی
- زردشت
- زردهشت
- زروان
- زرکوب
- زشت
- زعفران
- زغال سنگ
- زفر
- زلال
- زلاند
- زلت
- زلفی
- زلفین
- زله
- زلیفن
- زم
- زمامدار
- زمانی
- زمت
- زمردی
- زمرّد
- زمین گیر
- زمینلرزه
- زن کردن
- زنان
- زنخ
- زندانبان
- زندخوان
- زندیق
- زنقه
- زه بند
- زه کردن
- زه کشی
- زهرخند
- زهری
- زهو
- زو
- زود
- زوره
- زوی
- زک
- زکوة
- زکی
- زیان کار
- زیبندگی
- زیرپا
- زینک
- زیگ
- سائل
- ساخت