وشج

لغت نامه دهخدا

وشج. [ وَ ] ( ع مص ) به هم درشدن. ( تاج المصادر بیهقی ). در هم پیچیده شدن شاخه های درخت. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج )( ناظم الاطباء ). || در هم پیوستن خویشی و قرابت دو کس با هم. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).
وشج. [ وُ ] ( معرب، اِ ) معرب وشک است که صمغ نبات بدران باشد، و بدران گیاهی است مانند ترب. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

بهم در شدن درهم پیچیده شدن شاخه های درخت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
لا تنس ذکر الله
لا تنس ذکر الله
شیمیل
شیمیل
اتی
اتی
فال امروز
فال امروز